part 54

//یوری میره پیش دکتر و تمام زخم هاشو پانسمان میکنن //
فلش بک ویو چان =
داشتم میرفتم تو اتاق یوری میخواستم باهاش حرف بزنم در اتاقو باز کردم و رفتم داخل دیدم ظرف غذای شکسته رو زمینه ...احتمالا یکی از بچه ها براش غذا اورده اونم نخرده ...خودشم که گوشه ی اتاق خوابش برده رفتم جلو و روی زانو هام نشستم موهای روی صورتشو زدم کنار و یه نگاهی به صورت مظلومش کردم... یه ماه گرفتگی کوچیک پشت گوشش دیدم که حالت ستاره داشت ...واستا واستا نه امکان نداره ...اشتباه دارم میبینم...ولش کن ...من تا حالا ادمای زیادی رو از پا در اوردم ولی ....ولی نمیدونم چرا ...دیگه نمیتونم ...این دختر فرق داره ...واییی چان چی میگی ...به خودت بیا تو ادم خشنی هستی ...اون دختر باید تاوان قلدر بازیاشو بده ...کسی نمیتونه تورو عاشق خودش کنه ...به هر حال یوری رو براید استایل بغل کردم و بردم تو یه اتاق دیگه ...ولر درو قفل نکردم ...فک کنم یه هفته برا زندانی بودن کافیه ...اونم باید زندگی کنه ...درسته به قیافم و رفتارام نمیخوره ادم خوبی باشم ...ولی ...خب ....مهم نیست ...رفتم تو اتاقم تا کارامو انجام بدم ...که یهو صدای شلیک اومد سریع اصلحمو برداشتم و به سمت حیاط رفتم اه لینوی عوضی بازم اونا ...تقریبا یک ساعتی میشد درگیر تیر اندازی بودیم...بلاخره تموم شد ...وایی یوری ...بدو بدو رفتم سمت اتاق یوری ولی نبود ...وایییی همش نقشه بود ...من چقدر احمقم ...چان چقدر بهت گفتم احساساتی بودنتو کنار بزار ...هکر های باند رو صدا زدم تا بیان ...یوری کوچولو نگران نباش توکم تر از یک روز پیدات میکنم ...
پایان فلش بک ...ویو یوری =
پانسمانم که تموم شد رفتم رو کاناپه نشستم یهو یه دستی رو کمرم حلقه شد ...میدونم کیه ...
هان = بهتری ...
یوری = اره ...هان
هان = جانم
یوری = میترسم ...میترسم این اخرین باری باشه که همو میبینیم
هان = یعنی چی ...
یوری = من حس ششم خیلی قوی دارم ...ولی خیلی بدم میاد از حس ششم ...چون معمولا درست حدس میزنم ...ولی میخوام بدونی اگه این اخرین بار باشه بازم تا اخرین لحظه زندگیم عاشقتم ...
هان = هی هی ...این بحصا رو جمع کن ..هیچ اتفاقی نمیوفته ما همیشه پیش هم میمونیم ...جامونم امنه ...خیالت راحت ...
فیلیکس = معاشقتون تو حلق چان //خنده//
لینو = این چندش بازیا رو جمع کنید ...پاشید برید سر کارتون
دیدگاه ها (۱۶)

part 55

درخواستی :))))))))

part 53

part 52

سه پارتی از هان: (وقتی عضو نهمی دعواتون میشه و توی کنسرت مجب...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط